1716. مادر

ساخت وبلاگ
۱. هنوز نمی دانم دکمه نوشتنم که در حالت نیمه خاموش بماند, حالم بهتر است یا اینکه خراب تر و منزوی تر می شوم. بعد از چند روزی که برایم پر از آدم بود هم, نمی دانم که بهترم یا نا همگون تر. زندگی خیلی درس ها به شاگرد تنبل ها می دهد. اما اینکه چرا انقدر سوال بی جواب برایم کنار گذاشته یک حرف دیگر است. گاهی می گویم گفتمانی داشته باشیم ... اما دقیق بر سر کدام جزءش ... این را هم نمی دانم. مردی شو صورت!۲. اعتراف, اعتراف, اعتراف. سه بار کافیست یا بیشتر بگویم؟! نه ترسی دارم و نه بدهی. پس باز هم می گویم و همچنان در تنهاترین پناهگاه قابل اعتمادم می مانم.۳. ازش پرسیدم رویای جدید چی داری؟ هیچی نبود. رویاهای مستعمل و تکراری خودم رو هم ریخته بودم تو آشغالا. نفهمیدم چی شد ... همینه که زار و بی رمق افتادم تو زاویه تند یاوه گویی.۴. خاقانی 1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 27 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1402 ساعت: 20:35

گاهی واقعا ناخواسته رفتارهایی ازم سر میزنه که خودم از خودم خجالت میکشم. چون سال های قبل, شاید ده سال پیش بیزار بودم از چنین رفتاری بین آدما که به راحتی رد و بدل می شد. چقدر بدون اینکه انتخاب کنم یا حتی تلاشی بکنم, مرتکب رفتارهای ناخوشایندی میشم که همین خودم ازش بیزار بوده و گاها که متوجهش میشم هنوزم بیزاره! تقریبا ازون چارچوب تر و تمیز و شکیل, چیزی نمونده. ازون نوجوون و جوون بکر و تر و تمیز!

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 24 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1402 ساعت: 20:35

۱. زندگی داره یجوری حرکت میکنه که دستمم بهش نمیرسه. هیچ تسلط و همراه شدنی در کار نیست.

۲. تنهاترم میشی.

۳. اما همچنان تواناییام بالاست. اونقدر که تمرکز میکنم و از همه چیز که زمانی وابسته بودم و شدید دلبستگی داشتم, دل می بُرم. تا جاییکه یادم نمیاد چقدر اساطیری و روحانی بوده برام.

۴. صائب تبریزی

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 23 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1402 ساعت: 20:35

۱. بعضی آدمها هرچقدر بزرگتر می شوند, سنگ تر می شوند. می شوند یک سنگ بزرگ شاید!۲. آقای پ یک کارمند اخراجی است. او دلش می خواهد یک عالمه حرف بزند. بگوید که چقدر دانش داشته که چنان پستی را به او محول کرده بودند. در حقیقت هم دانش و هم جایگاه شغلی عالی. اما حالا سر بزنگاه فرمول نمک طعام را هم اشتباه می گوید. دیگر نشنیدم که چه می گوید. ناراحت می شوم و در سکوت فکر می کنم که چقدر دلش می خواهد ثابت کند که اویِ حقیقی, اویِ الان نیست و نباید باشد. بویِ شیرِ خام می دهد.۳. ضربات مهلک روحی یکی پس از دیگری را نوش جان می کنم و قشنگ آب دیده و آزموده می شوم. آنقدر که آزموده را آزمودن خطاست!۴. عرفی شیرازی 1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 33 تاريخ : شنبه 18 شهريور 1402 ساعت: 0:00

۱. از سفر برگشته ام. پاهایم و انگشتانم هنوز ورم و التهاب دارند. اما چاره ای نیست. باید ترسم را جایی میکشتم. باید به نگرانی ها مهلت سر به نیست شدن می دادم. درست قبل از اینکه مایوسم کنند و مانعم شوند. با لجاجت تمام رفتم و بدون پایان دلبخواه برگشتم. درست است که حالا اینجا در خانه نشسته ام و یک تجربه دیگر را پشت سر گذاشته ام, اما هنوز برایم رضایت بخش نیست. فرصت تنها شدن با خودم را نه از لحاظ روحی و نه جسمی را نداشته ام. حداقل راضی کننده نبود. بیشترین کاری که کردم ذهن خوانی و حدس زدن و تحلیل رفتار بقیه آدم ها بود. کار قشنگی نیست, اما تا حد زیادی عادت کرده ام. خیلی هم مصر نیستم که از انجامش فاصله بگیرم. تا حد زیادی خرسند می شوم وقتی معنای حرف ها و رفتارها را دقیق حدس زده باشم. خب ... همچنان نتایج سرد و بی روح حاصل از تلاش هایم را مزه مزه می کنم و هیچ درمان و تغییری پیدا نمی کنم.۲. هِی خودم را می تکانم, هِی می تکانم, تا چروک ها از روی پوسته درونی ذهنم برداشته شود و صاف و صوف و تازه بنشینم برای ادامه زندگی ... نمی شود. نمی شود که نمی شود. کجا را کج آمدم. فقط دوباره کمی مسلط می شوم به احساسم, به خودم ... و ادامه می دهم.۳. مهدی اخوان ثالث 1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 28 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 10:55

برعکس آدمیزادها طرد شدگی می شود آغاز دوره های عمیق استدلال و نوشتنم. هرچقدر که ماقبل و مابعدش احساس انبساط و گستردگی می کنم, درست در آن زمان بیشتر به پوسته خودم فرو می روم و در نداشتن ها و دیده نشدن ها, توفیق تفکر پیدا می کنم. هنوز هم می ترسم روی چمن های سرسبز تابستان پابرهنه بدوم. از مورچه ها و خارها و علف های خشک. اما طرد که می شوم روی سنگ ها و خارهای ریز و درشت می دوم. آن هم چشم بسته. فقط غمگین می شوم. همین.

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 26 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 10:55